یسنا سوار کار
یسنا خانم ما امروز با باباش و عموهاش و ساحل جون و فاطی رفتن کارخانه اونجا هم حسابی خوش بهش گذشته یه کاری کرده بود که من اگه عکسشو نمی دیدم اصلا باورم نمیشد......،. یسنا جون سوار اسب شده بود به تنهایی دیگه از اون روز همش به باباش میگه منو ببر شکار سوار اسب بشم ...
نویسنده :
مامان یسنا
18:37